گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلدششم
ستایش :





سبحان اللّه

توحید خالصی که اندیشه های عالمانه روز آنرا می طلبد و در انحصار مسلمانان است (1)


درود

درود بر نبی گرامی اسلام و دوازده جانشین ایشان بویژه درود بر تشکیل دهنده حکومت واحد جهانی پیشوای وقت و امام زمان حضرت محمد بن الحسن العسکری ارواحنا فداء (2).

1- ستایش و درود را که بطرز جالب و خاصی در آغاز جلد اول چاپ سوم آوردم ملاحظه فرمائید.
2- ستایش و درود را که بطرز جالب و خاصی در آغاز جلد اول چاپ سوم آوردم ملاحظه فرمائید.
ص: 5


کتاب اول

قرآن، بهداشت را این گونه تقسیم بندی کرده است

کلاسهای بهداشت جهان تا کنون بهداشت را تقسیم کرده بودند به : بهداشت غ ذا - بهداشت بدن - بهداشت لباس - بهداشت مسکن - بهداشت نسل - بهداشت روان. (ملاحظه فرمایید در تمام موارد توجه به من و فرد است از غذایشان و مسکن و لباس و... و جایی و نامی از محیط نیست.

در این اواخر در سراسر گیتی و از جمله در محیط ما کلمات فضای سبز، نوسازی و.. به گوش می خورد که هر کدام رشته مخصوص به خودند و در آن روزگار که تواستند همه را هماهنگ و متمرکز سازند تازه توانسته اند به یک تقسیم بندی دیگری از قرآن نزدیک شوند یعنی توانسته اند بهداشت محیط را نیز به بهداشت های غذا، لباس، روان و.. افزوده و ایجاد فضای سبز و نوسازی و.. را شاخ و برگهای بهداشت محیط به حساب آوردند. ولی قرآن علاوه بر این که بهداشت های غذا - بدن - لباس - مسکن - نسل - روان - بهداشت های محیط را جزو تقسیمات بهداشتی خود آورده، بهداشت دیگری را نیز در این مورد توجه و دستور جهان علم قرار گیرد.

ص: 6


یک نوع دسته بندی آیات

سور و سوره یک معنایش حصار و تقریبا محدود نمودن است.

در قرآن به یک دسته آیات به وسیله «بسم الله الرحمن الرحیم» از آیات دیگر متمایز و جدا گردیده و در حصار و سور رفته و از این رو آن را سوره نامیده اند که شمارش آنها به 112-114 سوره می رسد و کوچکترین آن ها سوره کوثر و بزرگتر از همه سوره بقره و گرامی ترینشا سوره نصف القرآ (فاتحه الکتاب سبع المثانی و..) سوره حمد می باشد.

با تعریفی که شد می توان گفت : سوره مجموعه ای از آیاتی جد می باشد که به نام مخصوصی محصور و نامگذاری شده اند : یکی سوره حمد است دیگری محمد، نور، حدید و....

در بین آیات یک سوره، باز می بینیم : چند آیه را روی هم رفته بدون آن که در حصاری قرار دهند نامگذاری دیگری کرده اند یک جا آیت الکرسی داریم جای دیگر آیه نور و...

قرآن را باز کنید و جلو خود بگذارید می بینید در بسیاری از موارد و از جمله سوره بقره آیه 254 تا 256 آیات قبل و بعد سه آیه مذکور یعنی 253 و 257 هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارند.

راجع به کفر و ایمان وانفاق رزق سخن آورده شده

ص: 7

ناگها ندربازه ذات مقدس باریتعالی جل جلاله صحبت می شود و در آخر نیز بلافاثله کلام به اببراهیم عدول می ماید و این آیت الکرسی است. همینطور در آیه نور و آیات... که هر کدام مطلب مخصوصی بوده و کاملا از آیات قبل و بعد خود متمایز و به سعولت قابل باز شناختند.


آنچه خود متوجه شدم و نامگزاری یک دسته آیات

جلد قبلی درباره عسل به زنبور عسل را از سوره نحل بنویسم ناگهان متوجه شدم :

قبل از آیه 64 راجع به امم گذشته و اختلافات آنها مطالبی است که ناگهان صحبت از نزول باران می شود و روییدن گیاه و پیدایش چارپایان و فراورده های غذایی (شیر - عسل - خرما - انگور) و باز همان قسم مطلب دنبال شده پس از مسائل غ ذایی آیاتی آورده می شود که همه درباره زدگی دنیا و بهتر زیستن است تا جائیکه به دو کلمه شگفت آور «یتم نعمته» و «یعرفون نعمت الله» می رسیم که خود معلوم است با ذکر مطالب قبل نعمت الهی به تمام و کمال ذکر شده و همه برای بقا حیات و بهتر زندگی کردن وجودشان ضروری است.

آیات مذکور از نزول باران شروع شده و به یتیم نعمته پایا می باید و عجیبتر ای است که بلافاصله یع نی پس از تمام شد آیه 81 از قیامت و بعث و عذاب و عقاب مطالبی شروع می شود.

ص: 8

اینک دستورات زندگانی دنیا تمام شده و راجع به مزرعه آخرت هرچه از ضروریات بوده گفته آمده ناگهان درباره آخرت آیاتی آورده می شود. گویا پروردگار می خواهد بفرماید اگر از نعمت ها و مزایای ذکر شده به نحو احسن استفاده و بهره برداری شد کارهای آخرتی هم به نحو احسن و به سهولت برگزار خواهد گردید و در غیر این صورت جز فراهم ساختن وسائل عذاب عملی انجام نگرفته است، از این قرار همانند سه آیه آیت الکرسی که برای خود استقلال و نامی داشتند از آیه 64 تا 81 یعنی این هیجده آیه نیز مستقلند و من آیات تقسیمات بهداشتی قرآنی را آیت السلامه نامگزارده ام ! چرا ؟


آیات هیجده گانه بهداشتی

در این جا آیات هیجده گانه را با ترجمه تحت اللفظی اشان ذکر می نمایم. (از آیه 64 سوره نحل به بعد).

والله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها ان فی ذلک لایه لقوم یسمعون. و خدا از آسمان باران فرستاد تا زمین را پس از مرگ زنده کرد. البته در این کار آیت قدرت و حکمت الهی بر آنانکه سخن بشنوند پدیدار است.

روزی به مرز رفته بودیم که بستگان یکی از آقایان همکارانم فوت کرده بود چند پزشک در گوشه ای بودند مرا خواندند و اشاره به سنگ قبری کردد که بر آن نوشته بود ... خلق الموت و الحیوه ... و گفتند چرا موت قبل از حیات آورده شده ؟ گفتم اولین شرط ایجاد حیات این است

ص: 9

که در آن عمل شیمیائی انجام گیرد و هر عمل شیمیائی بدون دخالت آب غیر ممکن است و دو چیز مرده و خشک بر یکدیگر اثری ندارند از اینرو قبل از شروع عمل شیمیائی موت و بعد از آن حیات موجود است و آب در حقیقت باعث و موجب پیدایش حیات می باشد همانگونه که پروردگار فرماید و جعلنا من الماء کل شی ء حی و حیات هر چیزی را در این قرار داده است که از آب بوده باشد. همین آیه ای را که الان آوردم بروشنی می فرماید : فاخیا به الارض بعد موتها - زمین را پس از مرگ زنده کرد ولی با چه زنده کرد با انزل من السماء ماء و آبی که از آسمان فرستاد.

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین. و البته برای شما هوشمندان ملاحظه حال چار پایان (از شتر و گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است که ما از میان (دو جسم ناپاک) سرگین و خون شیر پاک شما را می نوشانیم که در طبع همه نوشندگان گوارا است.

و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لاید لقوم یعقلون. و هم از میوه های درخت خرما و انگور که از آن نوشابه های شیرین و رزق حلال نیکو بدست آرند در این کار نیز آیت قدرت حق برای خردمندان پدیدار است.

و أوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون ، ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا بخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء

ص: 10

للناس ان فی ذلک لایه لقوم یتفکرون. (ایندو آیه در اول جلد قبلی ترجمه و به تفصیل پیرامون آن بحث شد یعنی در حقیقت پایه و اساس کتاب عسل من بود).

والله خلقکم ثم یتوفیکم و منکم من یرد الی اردل العمر لکی لا یعلم بعد علم شیئا ان اللّه علیم قدیر و خدا شما بندگان را آفریده بعضی را بسن انحطاط پیری می رساند که هر چه دانسته همه را فراموش می کند همانا خداست که همیشه دانا و تواناست (شما را گاهی قوت و دانش می دهد و گاهی می گیرد).

خواهشمندم آیاتی را که نوشته ام بدقت بنگرید مخصوصا متوجه باشید چند تای از آنها با - والله - شروع می شود.

والله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق فما الذین فضلوا برادی رزقهم علی ما ملکت ایمانهم فهم فیه سواء افبنعمه اللّه یجحدون. و خدا رزق بعضی از شما را بر بعض دیگر فزونی داده آنکه رزقش افزون شده بزیر دستان و غلامان زیاده را نمی دهد تا با او مساوی شود (لیکن مقام خدائی ما را به بتی با بشری می دهد تا با خدا شریک و مساوی داند زهی جهل و ناسپاسی) آیا نعمت ایمان بخدا را (بعصیان و شرک) باید انکار کنند ؟.

والله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم من الطیبات افبا لباطل یومنون و بنعمت اللّه هم یکفرون و یعبدون من دون اللّه ما لا یملک لهم رزقا من السموات و الارض شیئا و لا یستطیعون. و خدا از جنس خودتان برای شما جفت آفرید (یعنی زنان را برای آسایش

ص: 11

و آرامش مردان آفرید) و از آن جفتها پسران و دختران و دامادان و نوادگان برای شما خلق فرمود و از نعمتهای پاکیزه لذیذ روزی داد آیا مردم (با وجوود این همه نعمت های خدا) باز بباطل می گروند و بنعمت خدا کافر می شوند و بت پرستاان از جهل خدا را که نعمت های بیشمار بآنها داده نیم پرستند و بجای او بتهائی را پرستش می کنند که در آسمان و زمین مالک چیزی که روزی بمشرکان دهند اصلا نیستند و توانائی بر هیچ کار ندارند.

...... کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون ..... چنین نعمتهای خود را بر شما تمام و کامل کرد تا مگر مطیع و تسلیم امر او باشید.


دسته ای از آیات که متمایز از آیات قبل و بعد خودند

بار دیگر بگویم که سوره نحل شامل چند آیه است که آنرا از سایر قسمت هیا قرآن یعنی از سوره های دیگر جدا می سا زد. (اصولا سوره یعنی حصار و چند آیه که حصار و جدایند سوره و در حصار رفته گویند) و در این سوره نیز چند آیه است که باز دسته جمعی متمایز از آیات دیگر همین سوره اند زیرا :

1) با کلمه واللّه شروع شده اند و آیه دیگری در این سوره با این کلمه آغاز نگردیده است.

2) باا کلمه یتم و تمام شدن تمام گردیده اند.

3) با آب و عمل شیمیائی و حیات شروع و تا آنجا

ص: 12

ادامه دارد که سخن از حشر و نشر و جهان دیگر می شود.

4) همه صحبت از دستورهای غذائی و مراتب و مسائل زندگی دنیاست و ناگهان تمام شده سخن از سرای دیگر است.

5) معجزات علمی یکنواختی که همه در پیرامون اثرهای شگرف غذائی و بهداشتی است و بر طول عمر و سلامتی و نشاط بدن مؤثر است در آیات مذکور چشمگیر می باشد.


اولین اعجاز

این بود که به مراحل منظم و مرتبی از موت و حیات اشاره کرده عناصر مرده و مواد خشک را با نزول باران مؤثر بر یکدیگر دانسته و سپس با ترتیب خاصی به ذکر انعامی می پردازد که از مرحله اول حیات (گیاهان) استفاده کرده شیری خالصا سائغا در دسترس همگان قرار می دهند بعد به دو میوه کاملا مختلف و سرشار از خواص یعنی به خرما و انگور توجه فرموده و آنهارا که مستقیما در دسترس بشر قرار می گیرند نشان می دهد.

مرحله بعد زنبورهای عسلند که از همان عناصر مفید شهد گیاهان استفاده کرده شراب مفیدی بنام عسل برای انسانها آماده می سازند.


دومین

تا اینجا از خوردنیها و آشامیدنیهائی که قرآن نام برد : آب بود و شیر - خرما و انگور - عسل.

ص: 13

شما اگر در مسابقه ای شرکت کنید که مربوط بامور غذائی باشد و بگویند نام چند خوراکی را که دارنده تمام عناصر مفید و لازم برای بدنند بنویسیئ آیا انتخاب بالا را نمی پذیرید ؟.


سومین معجزه

پروردگار به قدرت خود اشاره فرموده و دام و انعام و پستاندازان را در برابر حشره ای قرار داده عجائب خلقتش را که در خدمت انسانند نشان می دهد. یکجا از دل سنگ آب برآید یا از آسمان بریزد. جای دیگر از زوایای شاخ و برگ غذا بروید و در محل دیگر از پستان حیوان و در نقطه ای از بطن حشره ای.


چهارمین

همینکه از نزول باران سخن است آیه به یسمعون و شنیدن ختم می شود (همه می شنوند و اب مربوط بهمه است) و گوش شنوا نیز می تواند از این آیت الهی کسب فیض و علم نماید.

آخر آیه شیر و لبنیات ، خالصا سائغا للشاربین است و در انحصار کسانیکه به طبعشان سازگار می باشد و در این جلد شرح ناسازگاری و چگونگی آنرا خواهم داد.

آیه نخیل و اعناب و خرما و انگور به لقوم یعقلون ختم می گردد و بارتباط علم و عقل و رل خرما و انگور در این باره اشاره خواهم نمود.

ص: 14

پایان آیه مربوط به زنبور عسل لقوم یتفکرون است و ملاحظه نمودید از اعمال بسیار عالی عسل خوب مشروب نمودن دستگاه تفکر و سلسله اعصاب و مغز است و تاکنون چند مرتبه باین موضوع اشاره کرده هم در طب قدیم و هم در پزشکی جدید هم در اخبار به چنین موضوعی بویژه به یکی از قوای مربوطه که نگهداری حافظه بوسیله عسل باشد اشاره گردید.


پنجمین

هفت مرتبه کلمه والله در این گروه آیات در ابتدای آنها) قرار داده شده و با همین کلمه مقدس باز تقسیم بندی مخصوص در این هجده آیه که با نزول باران شروع و به یتم نعمته پایان می پذیرد بکار رفته که بسیار جالب است.

چهار جنبه علمی و اعجاز گفته شده در پیرامون کلمه والله اولی بود و اینک دومی آن شروع می گردد. در تینجا پس از اینکه مجدد سخن از حیات و خلقت و وفات و موت می دارد (متوجه باشید که در آغاز نزول باران کلمات موت و حیات بود و اینجا برای انسان که از نعمت های الهی بهره مند شده کلمات خلقت و فوت بکار رفته است) و در ضمن به ارذل العمر و طول عمر اشاره می فرماید و آیه را به علو و قدرت ذات مقدس خود پایان می دهد مثل اینکه می خواهد به بشر بفهماند که آب و انگور و خرما و عسل و شیر جملگی در زیاد کردن عمر مؤثرند و همینطور هم هست و شرح خواهم داد. (و آوردن کلمات موت برای مراحل اولیه حیات و فوت جهت زندگی انسان بر پایه اعجازی در مرتبه

ص: 15

عالی است زیرا این انسان است که از دست می دهد و فوت می کند یعنی خودش نیز در گذشتش دست دارد)


ششمین معجزه

والله بعدی وجه مشابهی با قبلی دارد. در آیه قبل به انسانی اشاره فرموده که از ارذل العمر و طول عمر بی بهره نمانده و در اینجا به فضیلت همین انسان بهره مند شده از رزقهای نیکوئی مانند آب و خرما و انگور و شیر و عسل اشاره می فرماید. گویا انسان عمر دراز یافته بوسیله نعمت هائی که خدا به خواص شگرفشان اشاره می کند باید از سایر معمرین متمایز باشند و وجه تمایزشان این باشد که لطف الهی شامل حالشان شده یکنوع فضیلتی (فضیلت غذائی) برای آنان قائل شده باشد.


هفتمین

باز بدنبال کلمه والله به اولاد و نوه و زن و فرزند اشاره فرموده مثل اینکه می خواهد این مطلب را به ما برساند که با توجه به خوراکهای خدا پسندانه داشتن یک خانواده لارژ و وسیع قطعی است و هر یک از اهل این خانواده موفق بدیدار حتی نوادگان خود شده و طول عمری بس تعجب آور خواهند داشت.


هشتمین

سه دفعه دیگر کلمه والله آورده شده یکجا سخن از این است که بشر از مادر بدون علم بدنیا آمد و در جای دیگر

ص: 16

مسئله لباس و منزل و مسکن و در آخری سخن از محیط خارج و نعمت های خدا دادی مربوطه اش می نماید که در هر حال کسیکه از غذای خوب برخوردار بود سالم است و کسیکه سالم است روح سالمتری داشته و چنین شخصی می تواند به علم و لباس و منزل و مسکم و محیط داخل و خارجش بذل توجه شاخص و قابلی نموده از مواهب طبیعت و نعم الهی باعتدال و بحق بهره برگیرد و بهره برساند کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون باین امید که مطیع و فرمانبردار ذات مقدس خالق آنچه گفتیم بوده باشد.


نکته ای شگفت

کلمات کذلک یتم نعمته ، از همه گیراتر و شیواتر است.

خوب توجه فرمائید : قرآن پس از آنکه به تقسیم بندی بهداشتی بنحو مطلوب و برگزیده خود اشاره فرموده به تمامیت موهبت و نعمت و عنایتی که نسبت به بندگان مبذول فرموده اشاره می کند گویا بذکر این حقیقت می پردازد که بعدها نیز بوسیله بشر عالم و خردمند مواردی و سر فصلهائی به تقسیمات بهداشتی افزوده شده و بآنچه در قرآن ذکر شده باز اضافه تری آورده می شود اما نعمت تمام بوده و هر چه آورده می شود خارج از تقسیمات قرآنی نبوده و از فروع و شاخ و برگ اصولی خواهد بود که اسلام متذکر و قرآن آورده است.

ص: 17


نتیجه از هشت مطلب

توجه فرمودید که لازم ترین چیزهائی که برای یک زندگی با نشاط و آبرومند بنظر می رسد قرآن از آنها در چند آیه نام برد : از غذا - درمان روان - لباس - خانواده - مسکن و ...

آب را بری پیدایش حیات - انگور و خرما را بعنوان رزق و حسن و سکر - عسل بنام یک شراب شفا بخش ، شیر یک فراورده سازگار برای عده ای مخصوص و بدینطریق بحث غذا را که مطلب کتابهای من است در انحصار غذاو درمان و حد فاصل ایندو در آورد : غذا (شیر) درمان (عسل شفا بخش) حد فاصل غذا و درمان (رزق حسن و سکر - خرما و انگور) از اینرو چنین نتیجه می گیریم که اسلام برای پایداری صحت و سلامتی بشر بستر گرم رعایت از اصول بهداشت بخصوص بهداشت غذائی را گسترده و جائی برای استراحت بر روی فرآورده های غیر غذائی باز نکرده و اگر اشاره به درمان و شفا نیز می نماید همه جا سخن از غذاست. در آیات مذکور نه تنها سخن از بهداشت غذائی بعمل آمده بلکه رعایت بهداشت روانی ، بهداشت لباس ، بهداشت مسکن ، بهداشت نسل و نواده نیز شده و از آنها سخن بمیان آمده است.


تقسیمات بهداشتی :

آخرین اعجاز از قرآن که گفتته می شود

آخرین معجزه ای ار قرآن که در این قسمت برای شما خواهم آورد تقسیم بندی بهداشتی شگفت آور قرآن می باشد که در

ص: 18

برابر هفت کلمه مقدس «واللّه» آورده شده است.

اولین واللّه آغاز آیه ای است که راجع به آب بحث شده و مجدد نوشتن آیه لازم به نظر نمی رسد

بدنبال واللّه اولین ، آیه هائی است که درباره غذاها و اثر و درمان غذائی می باشد.

واللّه دومی صحبت از طول عمر و زدادن و مردن می باشد. بدنبال سومین واللّه مطالبی از فضیلت های غذائی و غیر غذائی (رزق) می باشد که بعضی ها بهره مندند.

چهارمین موضوع بهداشت خانواده و نسل است.

پنجمین بهداشت روانی و توجه به گوش و چشم و دل می باشد.

ششمین درباره بهداشت مسکن گفتگوئی دارد.

هفتمین بهداشت محیط را بیان می دارد.

بهداشت روز را دیدید که به بهداشت پنجگانه تقسیم می گردید و هنوز هم تقسیم بندی سابق محفوظ بوده و بهداشت های غذا - بدن - لباس - مسکن - نسل - روان حتی جزو برنامه تدریسی دانشکده هاست ولی قرآن علاوه بر وجه مشترکی که در بهداشت های غذا - لباس - مسکن و روانی با علم روز دارد و بجاای بهداشت نسل بهداشت خاندان و نسل را متذکر است عناوینی بنامهای بهداشت محیط - بهداشت رزق - بهداشت طول عمر باز کرده است.

هر چند سالهای اخیر در برنامه های جدید کشورها بهسازی

ص: 19

توان بخشی - بهیاری و توانسازی و عمران و کلمات مشابه دیگری که برگشت همه توجه به محیط و بهداشت آن است بچشم می خورد ولی 15 قرن قبل بهداشت محیط از جمله توجهات قرآن کریم بوده است.

یکی از شاهکارهای قران جدا کردن بهداشت غذا و بهداشت رزق از یکدیگر است زیرا از یکطرف اهمیت بهداشت غذا را با استقلالی که بآن داده ، رسانده و از طرف دیگر به چیزهای دیگری که مرتبط و پیوسته با داخل و خارج بدن انسان می باشد از هوا و غیره که همه را خواهیم گفت اشاره فرموده است.


چرا با کلمه واللّه

علم تجوید که راه خوش خواندن و درست قرائت نمودن قرآن را تعلیم می دهد از جمله دستوراتش این است : هر گاه از وسط سوره قرائت شروع شد همانگونه که خود قرآن دستور می دهد باید گفت اعوذباللّه من الشیطان الرجیم (فاذا قرئت القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم - سوره نحل) مگر آنکه اسامی جلاله ذات مقدس پروردگار در سر آیه بوده باشد که در اینصورت با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز باید کرد (یک علت اینکه سوره برائه بدون بسم اللّه است همین است که با بیزاری و نام مشرکین شروع شده است).

از جمله گفته شده است : آیاتی که با نام خدا شروع می شود صواب است و سخن از فضل و نعمت و رحمت الهی ، چنانچه بدنبال هفت «واللّه» که اشاره شد به ترتیب کلمات زیر در

ص: 20

آنهاست :

(آیات اول) کلمات حیات و زندگی - رزق نیکو - شفا.

(دوم) طول عمر.

(سوم) فضیلت در رزق.

(چهارم) رزق طیب - رزق حسن و نیکو.

(پنجم) شنوائی و بینائی بعد از نادانی و ناتوانی.

(ششم) لوازم زندگانی.

(هفتم) سخن از تمامیت نعم الهی است.


نتیجه چیست

نتیجه اینکه : قرآن با تقسیم بندی بهداشت روز موافق بوده و در عین حال انتظار دارد در آینده بهداشت های سه گانه محیط رزق - طول عمر نیز جائی برای بهتر زیستن در ردیف تقسیمات بهداشتی پیدا نمایند و مهمتر آنکه آیات با نام اختصاصی ذات مقدس پروردگار یعنی با کلمه «اللّه» و کلمه اللّه هی العلیا (سوره توبه) شروع شده تا توجه همگان را بجانب اهمیت فوق العاده اصول هفتگانه بهداشتی جلب نموده و هر پیرو قرآنی نهایت جدیت را برای رعایت آنها معمول بدارد یعنی آغاز هر یک چون با کلمه واللّه بوده هر کدام را باید بسم اللّه و دارای استقلال دانست.

شاهکار دیگر قرآن تذکری است که درباره اثر اجتناب ناپذیر هر یک از موارد هفتگانه بهداشتی مذکور در زندگی انسان داده و آنها را به ترتیب خاص اهم فالاهم آورده است چنانچه از اول صححبت از غذا داشته و ما می دانیم غذا دگرگونسازتر از موارد دیگر در وضع

ص: 21

آدمی است و بهمین ترتیب قسمت دوم از سوم و سوم از چهارم مهمر و مؤثرتر است تا آخر.


جلد ششم درباره چیست

در جلد سوم و چهارم اطلاع داده شده که چند جلد بعدی در انحصا رغذاهائی خواهد بود که نامشان در قرآن آورده شده است ضمنا خودم قبل از همه عسل را انتخاب کردم و چنین دلیل انتخابم را آوردم که جدا شده از سینه حیوان سازگارتر برای انسان بوده و بعد عصاره های گیاهی و در درجه آخر آبی است که از نهاد سنگ خارج می گردد و لذا فرآورده های حیوانی را مقدم داشتم و از میان فراورده های حیوانی عسل را جلو انداختم بدین علت که قران بخاصیت شفا بخشی آن اشاره فرموده است ولی اینک می بینم اشتباه کرده ام زیرا رد تقسیمات بهداشتی غذائی که قرآن انجام داده است اول از شیر و سپس خرما و انگور و بعد عسل صحبت کرده است از اینرو حق بود که از شیرو سپس خرما و انگور و آخر عسل نوشته باشم و اینک جلد ششم درباره شیر تقدیم می گردد.


یک معجزه دیگر قرآن

اگر قبلا متوجه تقسیم بندی بهداشتی قرآن شده بودم و جلد مربوط به شیر را مقدم داشته بودم این معجزه قرآنی را نیز گفته بودم ولی اکنون متوجه شده و نوشتم :

یادتان باشد نوشتم آنچه از حیوان است به حیوانی بنام انسان سازگارتر از آنهائیست که از گیاه بدست می اید یعنی شیر

ص: 22

و عسل که از انعمام و زنبور است بیشتر و بهتر بسازمان بدنی انسان سازگار و نزدیک می باشد تا هندوانه و گوجه و ... ولی متوجه نبودم که بگویم انسان حیوان پستانداری است و زنبور از جمله حشرات می باشد و لهذا آنچه از پستان خارج می شود بانسان پستاندار نزدیکتر از عسلی است که از بطن (چینه دان و معده و دهان) زنبور عسل خارج می گردد (شرح آنرا در جلد قبل دادم) و این مطلب را هم اکنون از قرآن آموختم که شیر را بر عسل مقدم داشته است و نظم و ترتیب خاص بعدی را هم دارد که مطلب قبلی مرا تأیید می نماید که شیر (از پستان) - عسل (از بطن) - به ترتیب در قرآن آورده شده و گفتم و باز خواهم گفت شیر از خرما و انگور و حتی عسل برای بدن سازگارتر و نزدیکتر به ساختمان بدن است.


رژیم همه چیز خوری

در جلد قبل گفتم رژیم بر چند قسم است رژیم گوشتخواری ، رژیم گیاه خواری و ... و بیان داشتم که اسلام فقط با رژیم همه چیز خوری موافق است بشرط آنکه غذای حلال طیبی بوده باشد و چه بهتر که حسن و نیکو انتخاب گردد. اینجا باید بیفزایم همینکه در جلدهای قبل در چند مورد نقل از امام خواندید که می فرماید سبزی بخورید که با شما چنین و چنان می کند و سودمند می باشد و اینک نیز کتابی در دست شماست که از فرآورده های حیوانی می باشد و جلدی نیز بعدا درباره گوشت ها داریم یقین خواهید کرد که تنها رژیم همه چیز خوری را اسلام برگزیده است رژیمی که هم گیاه خوری باشد هم گوشتخواری.

ص: 23


چگونگی شروع کتاب

جلد قبل که درباره عسل بود بدینگونه آغاز گردید که دو آیه سوره نحل را که درباره چگونگی ساختمان عسل و خواص آن اشاره ای داشت آورده و جزء جزء آنرا مورد بحث قرار دادم ، در این جلد نیز باحترام قرآن باید از قرآن آورد ولی کدام آیه را انتخاب خواهم کرد ؟ در چند برگ جلوتر ملاحظه فرمودید که هنگام تقسیم بندی بهداشتی قرآن نوشتم : اولین غذائی را که قرآن از آن نامبرده شیر و فرآورده های لبنیاتی است و بعد راجع به عسل می باشد و چون از همین سوره آیات مربوط به عسل برگزیده شد آیات شیر را نیز از اینجا انتخاب می کنم و قرآن در این باره مبسوط تر آیه ای ندارد و چنین است :

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین.

و البته برای شما هوشمندان ملاحظه حال چارپایان (از شتر و گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است که ما از میان (دو جسم ناپاک) سرگین و خون شیر پاک شما را می نوشانیم که در طبع همه نوشندگان گوارا است.

از قرار معلوم در این جلد باید از انعام - عبرت - سقایت - بطون - فرث - دم - لبن - خالص - سائغ - شاربین مطالبی آورده و به سه کتاب : و ان لکم فی النعام لعبره - نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا - خالصا سائغا للشاربین تقسیم کرد.

ص: 24

در سوره مومنون نیز داریم :

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونها و لکم فیها منافع کثیره و منها تأکلون و علیها و علی الفلک تحملون.

و برای شما در مطالعه حال چارپایان و حیوانات اهلی عبرت خواهد بود که (مانند مادر) از شیر خود بشما بیاشامند و در آنها برای شما منافع بسیاریست و از برای گوشت آنها نیز (غذاهای گوناگون ماکول) تناول می کند و بر آن چارپایان و نیز بر کشتی ها در سفر سوار می شوید.

در سوره نحل چون بآیه مربوط بانعام می رسیم می بینیم به ترتیب آیاتی است: در باره نزول باران - چگونگی پیدایش شیر از بین سرگین و خون و سپس از عسل و خرما و انگورو نسل و محیط آیه هائی. اما قبل از این دسته آیات سخن از پیامبر و کفر و ایمان و اختلاف و ... و بعد از آنها صحبت از بعث و قیامت می باشد.

در سوره مومنون همه بر عکس آیات در سوره نحل است یعنی قبل از یکدسته آیات که مربوط به زندگی انسان و غذاها و نزول باران می باشد آیاتی است مربوط به شرح حال و چگونگی صفات و سجایای مومنون و جایگاه واپسین آنان فردوس برین و بعد از آن دسته آیات راجع به پیامبر است و کفر و ایمان و اختلاف.

در سوره مومنون پس از چگونگی ساختمان انسان و دگرگونیهائی که در رحم و خارج از رحم بخود می گیرد به آفرینش آسمانها اشاره ای کرده ، آنگاه به نزول باران و سپس راجع به خرما و انگور و میوه های دیگر و در آخر به انعام و فراورده

ص: 25

های آن اشاره می نماید (یعنی درست برعکس آیات سوره نحل که شیر اول بود و انگور و خرما و ...)

اینکه در سوره نحل آیات از نزول باران شروع شده و در سوره مومنون از خلقت انسان به بعد ، آنچه بنظر نویسنده می رسد علت آنکه در آنجا از آیات تکوینی شروع و دخالت قدرت ذات مقدس الهی را منظور داشته و در اینجا به تریب پس از پیدایش انسان به مختصر نفوذ وی در پیدایش ها اشاره گردیده است. مثلا در آنجا از شیر - خرما - انگور - عسل - بهداشت نسل - محیط اشاره ای است که به ترتیب نفوذ ظاهری قدرت بشری در آن چشمگیرتر است و در آیات سوره مومنون بر عکس می باشد.

شاید در همین برگ کتاب دو آیه : و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه - و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونها برای شما تعجب آور جلوه نمود زیرا دو جمله کاملا متشابه و یکسان یکی دارای ضمیر مذکر و دیگری مؤنث برای اولی وهله نشان دهنده اختلاف و مغایرتی بوده باشد در حالی که می توان علل متعدده این تفاوت را در کتابهای تفسیر و از جمله کشاف زمخشری جست که یکی از آنها این است که در یکجا توجه بانعام از لحاظ اسم جمع بودن آن که ضمیری مفرد مذکر دارد و در جای دیگر بعنوان اینکه فقط از شیر دادنش و سقایت از بطونش نامبرده شده ضمیر مفرد مؤنث آورده اند (و هرگز این دو کلمه - بطونه بطونها مورد اشکال حتی معاندین هم قرار نگرفته است). صفحه 27 کتاب و انَّ لکُم فی الانعام لعبره و البته برا شما در چارپایان عبرت است

ص: 26

ص: 27


کتاب وان لکم فی الانعام لعبره

اشاره

و البته برای شما در چارپایان عبرت است

ص: 28


عبرت

آیا پروردگار ، کلمه عبرت را در برابر چه کسانی آورده است ؟

از خردمندان : لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب.

از صاحبان بصیرت : فاعتبروا یا اولی الابصار.

از شما (کم) : همانگونه که در آیه مورد بحث ملاحظه فرمودید و ان (لکم) فی الانعام لعبره.

و ...

صاحبان خرد که از سرگذشت های شیرین و زیبائی چون داستان حضرت یوسف عبرت گیرند از اینجهت که خوابی دید و بسرنوشتی قبلا اطلاع حاصل کرد و با آنکه نزدیکترین کسانش (ده برادر بزرگتر) خواستند در سرنوشتش دگرگونی بوجود آوورند نشد که نشد ! او را به چاه انداختند که از بین برود از قعر چاه بیرون و باوج عزت رسیده او را به زندان انداختند. زندان وسیله خیری گردید و...

اما چرا از خردمندان انتظار دارد از داستان حضرت یوسف و قصه های دیگر عبرت بگیرند ؟ زیرا این خردمندانند که در داستان مثلا نامبرده می توانند بررسی های به عمل آورند که قدمت فرهنگی قبل از تورات دارد، یعنی اینان از وضع زندان آن زمان اطلاعاتی کسب می کنند و همچنین از چگونگی سپاهیان قضاوت و رفتار با متهمین - پرستش و معبود و معابد - کاروانیان قحطی زدگان - تعبیر خواب - مسئولیت وزیر دارایی و نخست

ص: 29

وزیر و...

اما بینایان از سرگذشت به کیفر رسیدگان عبرت گیرند زیرا اگر چشم بینایی نباشد هلاکت قوم لوط و ع اد و ثمود که سهل است در صورتی که از هر ده نفر بشر نه نفرش نیز به هلاکت رسند باز طولی نمی کشد که در بین بازماندگان کسانی دیده شوند که برای زودتر نزدیک شدن به گناه بر یکدیگر سبقت بگیرند و این تنها اولی الابصارند که از سرنوشت های مذکور عبرت می گیرند.

عبرت در معنی نگاهی است حزن آور از روی بصیرت به سرنوشتی یا اتفاقی یا پدیده ای که انسان از آن پند بگیرد. بیدار شود، متوجه گردد و در هر صورت همه به نفع وی باشد و اعتباری حاصل آید.

پند گرفتن، مقیاس، سنجیدن،. نوع، شگفت، کسی را که سخت تنبیهکردنکه همه تقریبا معنای مجازی عبرت است و بهتر ازهمه : عبورکردن طبیعت است از غفلت به سوی بیداری و آگاهی.


و ان لکم

هم اکنون گفتم چرا از خردمندان و صاحبان بصیرت درخواست عبرت گرفتن شده است و اینک باید بیفزاییم چرا در مورد بررسی وضع انعام وچگونگی شیر، از دسته ای (کم) این انتظار را دارند ؟

برای این است که در این کلمه کوچک شیمیست ها جا دارند (کسانی که باخواص شیمیایی شیر سر و کار دارند و عناصر موجود در آن) فیزیولژیستها در آن کلمه مستترند (آنانکه به وضع تهیه

ص: 30

شیر و مکانیسم عملیات خون و سرگین و اع مال احشاء و انعام حیوانات آگاهند) و غذا شناسان که چرا شیر برای نوشانندگان خالص و گواراست و...

کسیکه کتاب ریاضی می نویسد و در آن کلمات « شما» را می آورد، مقصودش این است که ریاضی دانها توجه نمایند وانگه از شیمی مجلداتی داردو خطابی از «شما» نظرش این است که شیمیست ها متوجه گردند و... به همین روش که کتاب جهانی قرآن میفرماید شما و به دنبال آن کلمه از شیر و خون و انعام و عبرت کلماتی دارد یعنی شما فیزیولژیست ها شیمیست ها و... توجه نمایید.

قرآن کتاب آسمانی و مجموعه ای از آیات خدایی است و اگر رعایت این گونه نکات در آن نشده بود من هرگز در آنجا که درباره اختلاف نابغه و پیامبر هفتاد وجهخ تمایز نوشتم این مطلب را نمی آوردم که :

قرآن در هر زمان بالاتر از شرح و تفسیری است که بر آن نوشته می شود در صورتی که شرح و بسط تمام عملیات نوابغ به وسیله بعدیها اضافه تری دارد و روشن تر می گردد. اگر قرآن می خواست مانند کتابهایی باشد که امثال من و... می نویسم به جای کلمه «کم - شما» باید گفته باشد برای شما شیمیست ها فیزیولژیست ها - علمای تغذیه - دامپزشکان و... در احوال چارپایان عبرتی است که در این صورت قرآن کتاب موجز و آیات معجز نبود بلکه جار و جنجالی بود بدرازا و مکرر.

ص: 31


عبرت در انعام

چند آیه سوره نحل را قبلا آوردم که خود مجموعه ای جداگانه ومستقل به شمار بودند و در ضمن به بهداشت هفتگانه اشاره ای داشتن که اولین آنها سخن از خرما و اگور و عسل و در اهمیت دو تای آن (شیر و عسل) همین بس که علاوه بر مقدم داشتن آن دو این موارد، دو سوره قرآن نیز به نام تولید کننده آنها : انعام و نحل نامگذاری شده است.

هر چند انعام جمع نعم و نعم به شتر گفته می شود و در این صورت انعام بالاخص معنایش شتران خواهد بود ولی در قرآن و کتابهای لغت گاو و گوسفند نیز علاوه حساب شده در حالی که به شترا می توا گفت انعام ولی به گاو و گوسفند بدون شتر انعام گفته نمی شود. افزوده شود با توجه به سوره انعام که نام (ضان) و (مغز) و... در آن است احتمالاً می توان گفت هر کدام از این قبیل نشخوارانی که شیرشان از لحاظ اسلام حلال و طیب برای آشامیدن است از انعام محسوب می شوند.


عبرت از شتر

کلمه نعم یعنی شتر و به گاو و گوسفند نیز اطلاق می شود و این که در جای دیگر قرآن بشر را به آفرینش فوق العاده شتر (افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت )متوجه میسازد بجاست

ص: 32

مختصری از عجائب خلقت شتر آورده شود :

و اینک صرفنظر از آنچه شیر شتر علاوه تر دارد به پاره ای از عجائب خلقت شتر اشاره میشود:

1 شتر پستانداری است که کیسه صفرا ندارد.

2- محتویات معده اش را می تواند به حجم زیاد به دهان آورده و باز برگرداند.

3- اعضای ظاهریش نیز منتخبی است از عضوهای پستانداران دیگر مثلاً لبش از خرگوش که همه می دانند.

4- بهترین ضریب اتکاء در انتخاب سطح دستها و کف پاهایش برای عبور از شنها به کار برده شده

5- بلند شدن شتر از زیر بار سنگین با توجه به توزین اهرمها به وسیله گردن درازش انجام می گیرد.

6- دشمن و خطر را از فاصله بسیار زیاد حس می کند.

7- گلبولهای بیضوی هسته دار قرمز خونش با سایر پستانداران فرق دارد.

8- هر گاه جاده اصلی وی که به سوی مقصد کشیده شده باشن یا برف پوشیده و بدون آثار بماند شتر راه گم نکرده طریق خود را طی می نماید.

9- رشدش در 5-6 سالگی است که می توان از او کار گرفت.

10- طرز مقاربت شتر از پشت به پشت بوده و هنگام زایمان ساربان به کمک آنان برای بیرون آورد حاشی شتر (نوزاد شتر) کمک می نماید.

ص: 33

11- سرعتش در صحاری به 12 کیلومتر و در تندروها (جماز) حتی به 24 کیلومتر در ساعت می رسد (که یک هفته استراحت به آن ها داده خواهد شد).

12- به عادات و رسوم شتر باید احترام گذارد و از جای قدیمی به جدید که آورده شد باید به او تعارف کرد.

13- از عجائب شتر این است که در حال بیماری هم اغلب کار می کنند ولی ناگهان افتاده سقط می شود و اگر شتری در قطار بغ لطد ساربان می داند مرده است.

14- بیست الی سی فرسنگ در مدت سی الی 55 ساعت می تواند محمولات خود را با چرای عادی حمل نماید.

15- درشن زار بهتر از فلات و کوه کار می کنند.

16- راهی ار که قبلاً رفته است اگر بداند با بی آبی مجدد دچار خواهد شد هنار بر می دارد (شتری پس از 17 روز در حرارت 37 سانتی گراد با خوردن یونجه و برگهای خشک نخل در صحرای سوزان یک مرتبه صد لیتر آب خورد). (1)

18- همانگونه که چشم مرغان دارای یک دریچه ای است که در مواقع ضرورت بردیده شان کشیده می شود بینی شتر نیز پرده ای دارد که در طوفانهای شدید نمی تواند حالت خفگی به وی دست دهد و در شنزارهای طوفانی به خوبی راهروی می نماید.

19- آنچه از همه مهمتر است کینه توزی شتر می باشد در همین چند روز اخیر در قریه ای از یزد (بندر آباد با ضم کلمه) شتری جوا بیست ساله ای را با وضع فجیعی کشت، جوان که

1- کیهان هفته شماره 43.
ص: 34

قبلا با چوب به سختی شتر را مضروب ساخته بود چندین روز بعد شتر او را تنها می بیند به طرفش آمده با دهانش بازوی جوان را گرفته به زمین انداخته و آنقدر سینه اش را بر جوا می مالد و می کوبد تا جان می دهد.

از شخص مورد اع تماد از رباطات شنیدم که یکی از ساربانهای شتری را به سختی می زند و سپس از ترس انتقام وی را می فروشد شش ماه بعد فروشنده به کارونسرای وارد می شود شتر را نمی شناسد به یکی کار داشته او را صدا می کند و خارج می شود شتر او را تنها می بیند تعقیب می کند و می کشد. ولی در مواقع دیگر یک کودک افسار قافله بزرگی را در دست دارد و می تواند همه را اداره کند و بهر راهی ببرد.

20- اگر شتر آبستن را در جای تگی به دور چیزی بچرخانند سقط خواهد کرد.

21- اگر شتری را چشم بسته مجبور به مقاربت با مادرش کنند و بعد متوجه شود بیضه ها و آلت خود رابا دندان خواهد کند.

22- معده و روده شتر در هضم مواد سلولوزی قوی است و از این رو می تواند مدتها فقط خار بخورد و چون خار سدیم زیاد دارد شیر شورتر است.

23- در مواقع ضروری که شتر با گرسنگی روبرو می شود از ذخایر خود که در کوهان است برخواهد داشت.

24- مالیدن چربی کوهان شتر به آلت آن را محکم و سفت می سازد.

ص: 35


یک تذکر جالب

فرصت طلبانی که می گویند : حضرت محمد چون شن و شتر را فراوان دید در قرآنش از آها زیاد نامبرده است متوجه نبوده اند که در میان بیابان شن و جوار کاروانشتر نامبردن از گلزارها و ثمراتیکه باید در مورد بهره برداری زنبوران عسل قرار گیرد نشانی از سخن رسوا کننده آنان بوده و این دو آیه مذکور که راجعبه شیر و عسل به دنبال یکدیگر آورده شده یکی از بهترین گواه جهانی و عمومی بودن رسالت نی گرامی است.


عبرت گیرندگان

از عبرت گرفتن وضع انعام انچه را توانسته ام در معرض انتقادو اصلاح قرار دهم چنین است :

(1) اولین عبرت همان است که در آیه به دنبال کلمه لعبره آمده و آن به وجود آمدن مایعی است ه نام شیر از میان دو جسمه نام خون و سرگین، در حالیکه تغییرات تکوینی و تشریعی به دست لذت آشامندگان داده می شود.

حالت تکوین سرگین و خون لا تغییر خوراک حیوان ترکیبات مختلفی داشته، مثلا اگر به گاو علف تازه بدهند محتویات سرگین و ترکیبات خونش با زمانیکه فقط کاه خورده باشد متفاوت است در صورتی که شیر در هر حالت وضع ثابتی داشته

ص: 36

با غذاهای مختلف در بعضی عناصرش بسیار ناچیز تغییری وجود خواهد آمد. »

از لحاظ تشریع سرگین جسم پلید آلوده ای بوده و خون نیز نجس و خوردنشان حرام می باشد در صورتی که شیر پاک و خالص در هر حال از میان دو جسم پلید نجس بیرون می آید و ثابت است به علاوه نه رنگ خون در شیر اثر می گذارد نه بوی سرگین در آن وارد می شود و نه...

(2) نه این است که در اسلام برای کسانی حج رفتن واجب شده که مستطیع می باشند از این رو در میان آنان که به حج می روند فقط صاحبان ثروت و کسانی که حکم و اعلان جنگ شرکت دارند.

اسلام بر صاحبان ثروت و آنانکه می توانند اوراق بهادار کشور و اعلامیه های حیات و ممات مردم را زیر و رو کنند واجب گردایده در عمرشا یک مرتبه به حج بروند و اعمالی را انجام دهند که یکی از آنها به وجود آوردن اجتماعی است مشابه آنچه در روز حشر می باشد، روزی که پروردگار فرماید کانهم جرداد منتشر (سوره القمر) و بشریت مانند سپاهیان ملخ که از رمین بلند می شوند با بوجود آمدن عوامل فیزیکی و شیمیایی و مکانیکی جند که یکی از آنها اولتراسوند (صور اسرافیل) است و شرح همه در جلد مربوط به معاد داده خواهد شد از زمین سر بر می دارند و در برابر پیشگاه با عظمت و مقدس پروردگار می ایستند حاج پسی از این که مراحل چندی از حج را گذراند تا حدودی باطری دینی و فطریش از اسید مناظر مشابه معاد پر شد

ص: 37

ناگهان با یک منظره بسیار وحشت آور و مهیب چندین هزار گوسفند سر بریده خون آلودی مواجه گردد تا برای العین آنان که حق امضای صلح و جنگ را در دست دارند بیند این که منظره کشتار انعام است چه نفرت آور و زننده است و بزودی اعلان جنگ اسانها را صادر نکنند و کشتارهای دسته جمعی به راه نیندازند.

حاجیانی که خود مجسمه هایی از موجودیت صحرای محشرند و به زودی همان خواهند شد که هم اکنون الگوی آنند به زودی بشریت را با منظره کشتار مواجه نسازد.

این که حاج نمی تواند گوسفندی معیوب بر گزیند تا در قربانی کردن سهیم گردد و شرایط انتخابی چندی بر آن مترتب است شاید شاهد ای معنی بوده باشد که کشتار دسته جمعی انعامی سالم و جوان بیدار کننده حس عطوفت و اسانیت کسانی باشد که حکم کشتار دسته جمعی جوانان شریت به دست آنان است.

(3) چنانچه هزاران راس انعام در باغ خود داشته باشند و مرتب علوفه و خوراکشان را از دسترنج خود برای آنها در طویله شان بریزید تا اینکه آنها را هر روز در بیابانی که رایگان به اختیارش در آمده چرا بدهید در پرداخت زکات اسلامی در صورت اول معاف بوده و وضع دوم باید همانگونه که دولتن ها از موتورهای مالیات یا عوارض می گیرند که از اسفالت خیابان های استفاده می نمایند که دولت مهیا ساخته است شما نیز باید همینکه جمع حیوان معین به حد نصاب رسید مقدار معلومی از آنان را به مالک و صاحب بیابان «خدا» بپردازید تا در راه رفع فقر و پریشانی

ص: 38

اهل و عیال خدا (بینوایان) مصرف می گردد و وضع چنین قانونی بهترین راه حمایت از کسانی که رنجبر و زحمتکشند.

(4) در حلد قبل به تفصیل بیان داشتم که به تازگی فروشندگان عسل و شیر سر و صدای تبلیغاتی زیادی دارند که زنبورشان از همه نوع گلی و گاوشا از همه گیاهان بهره ای دارند فراورده هایشا نیز سرشار از هر نوع عناصر موجود در آن گیاهان است و در ضمن از قرآن شاهد آوردم که زنبور عسل قرآن که عسل شفا بخشی دارد از کل ثمرات و همه گلها بهره بر می دارد و گاو و اسلامی نیز همانگونه که نبی گرامی فرمودند تداووابالبان البقرفاها تاکل من کل الشجر و ا زکل شجر و همه چراگاهها تغذیه می شود از این رو شیرش دارنده همه نوع عناصر و ویتامینی می باشد.

زنبور عسل و گاو از همه گیاهان بخورند عسل و شیرشان مورد تعریف قرار می گیرد که شفا بخش است و دیگری درمان کننده، این معنا را می رساند که اگر انواع گیاها به آنها نرسد از خاصیت شفا بخشی و درمانیشان کاسنه می شود و نتیجه می گیریم که 15 قرن قبل، قرآن این مطلب علمی را گوشزد می فرماید که : بعضی عناصر موجود در گیاهان می توانند از راه گوارش حیوا وارد شیر شوند.

(5) آیاتی چند در قرآن داریم که نشانی از سواری دادن انعام و یا باربری آنهاست : و جعل لکم من الفلک و الانعام ماترکبون (سوره الزخرف) و علیها الفلک تحملون (سوره المومنون)

ص: 39

و آیه ای است که قبلا بیان داشتم پروردگار می فرماید : و الخیل و البغ ال و الحمیر لتر کبوها و... (سوره نحل) و اسب و استر خر را مخصوص سواری قلمداد نموده و بعد از آن می فرماید در آینده (پس از نزول قرآن) وسائل چندی برای سوار شد ایجاد خواهد شد که هم اکنون (زما صدر اسلام) کسی آها را نمی شناسد و از جمله خلق خواهد شد وسائل سواری که از حد گذرنده است (بسیار سریع السیرند) مقصود این است که قرآن از اسب و استر و خر برای سواری و از مطلق انعام برای استفاده غذایی نامبرده و این مطلب شاید رساننده این حقیقت باشد که استفاده غذایی از فراورده های شان برتری دارد و در جای خود از آن بححث خواهم کرد.

(6) آیات چندی است از جمله در سوره یونس : انما مثل الحیوه الدنیا کماء انزلنا من السماء فاختلط به نبات الارض مما یا کل الناس و الانعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازیتن و ظن اهلها انعم قادرون علیها اتیها امرنا لیلا اونهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس کذلک نفصل الایات لقوم یتفکرون. که مضمون ترجمه اش چنین است که از آسمانها فرستاده می شود تا بروید گیاهانی که مورد بهره برداری مردم و اعام قرار می گیرد تا زمانیکه زمین هر گونه زخرف و زینتی دارد به خود می گیرد و مردمش تصور می کنند خود بر آن قادر و متصرفند که ناگها فرما الهی در رسد و همه را دور کند آنچانکه گویی روز قبلش در زمین هیچ نبوده است.

در سوره طه : الذی جعل لکم الارض مهدا وسلک لکم

ص: 40

فیها سبلا و انزل من السما ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی کلوت وارعوا انعامکم ، بدین مضمون : خدا زمین را گهواره شما قرار داد و راههای در آن برای ارتباطات و رفع نیازمندیها و آب از آسمان فرستاد که انواع گوناگون گیاهان بروید تا مردم و انعام از آنها بخورند.

در سوره سجده : اولم یروانا نسوق الماء الی الارض الجرز فنخرج به رزعا تاکل منه انعامهم و انفسهم افلا یبصرون ، آیا ندیدید که آب باران را به سوی زمین خشک بی آب و گیاه می بریم تا حاصلی که مردم و چارپایانشان از آن بخورند میرویانیم. و در سوره عبس و سوره... امثال متاعکم و لانعامکم و.....

به آیات فوق توجه فرمودید که همه جا انسان و انعام را در یک چیز شریک و سهیم دانسته و آنم استفاده غذایی از روئیدنیهاست بعد متوجه آیات دیگری باشید : و الانعام خلقها لکم فیها دف و منافع و منها تأکلون (سوره نحل) و لکم فیها...

در این آیه تمام کلماتش مانوسند فقط دف ء که ضد سرمای تند دانسته می شود مضمون آیه چنین ترجمه می شود : چارپایان را خلق فرمود جهت گرم کردن شما در برابر سرمای سخت و فوائد بیشمار دیگر که به شما برسانند و از جمله گوشتشان و فراورده ایشان که بخورید. آوردن سه کلمه اکل (خوردن) و دف ء (گرم کردن) و منافع به نظر سطحی تصور می شود چنین معنا را می دهد که از پشم و پوست انعام برای ضیافت در برابر سرما استفاده می شود در صورتیکه دف ء که ضد تندی سرماست و قبل

ص: 41

از منافع دیگر و حتی جلوتر از خوردن و اکل آورده شده و در عین حال نسبت دف ء و منافع به خلق و آفرینش تکوینی بیشتر مربوط بوده و تاکلون را که تا حدودی در اختیار بشر قرار داده از یکدیگر متمایز می سازد از این رو می توان گفت که دف ء شامل گرم کردن هم بیرون بدن می شود با پشم و پوست و.... انعام و هم مسئله گرم نمودن داخل بدن را مطرح می سازد (با سوختن چربیها و پروتیین های آنها).

اینکه در جای دیگر قرآن نامی از پشمینه پوشی به وسیله انعام آورده شده شاید مؤید مطلب عنوان شده باشد.


یک معجزه قرآن

به شرطی که مطلب قبلی مرا که نیمه تمام فراموش نفرمایید یک معجزه شگفت انگیزی از قرآن را برای شما ذکر می کنم.

وقتی دز فرمولهای ریاضی فرمول:

A+B+D=A+B+M

مشاهده شود شما بر دو قسمت مساوی و مشابه دو طرف خط می کشید و می گویید از این قرار D=M

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونها و لکم فیها منافع کثیره و منها تاکلون (سوره مومنو) را در یک طرف و آیه قبلی و الانعام خلقها لکم فیها دف و منافع و مها تاکلون (سوره نحل) را در برابرش می نویسیم یقین وقتی در کلمات مشایبه دو آیه خط بزنید نسقیکم مما فی بطونها در برابر دف قرار

ص: 42

می گردد یعنی اگر شیر آشامیدید عملی انجام داده اید که شما را در رار سرما حفظ می نماید و به اعجاز دومی توجه فرمایید.


دومین

اشاره

در جلد قبلی آوردم و باز توجه شما را به آیه بالا که از سوره طه نقل شده جلب می نماییم از آنجا که فرمود.. نبات شتی کلوا وارعوا انعامکم، و انسان وانعام را در خوردن گیاه شریک نشان داد همینطور در سوره عم : اخرج منهاما و مرعیها و الجبال ارسیها متاعالکم و لانعامکم.

فراموش نفرمایید همانگونه که عسل شفا بخش است با این شرط که زنبورها از کل ثمرات بهره برداری نمایند شیر نیز درمان است در صورتی که از کل الشجر چرا کرده باشد (قبلا گفتیم تداووا بالبان...) و باز ر این جلد برای شما خواهم آورد که کرم (با کسروف ورا) پرده شیر و ماده چربی شیر با تغذیه بهتر حیوان افزایش خواهد یافت اینک توجه به این مطلب که شیر خوردن انسان را بر ضد گرما مجهز می سازد و با تغذیه بهتر حیوان گرمای حاصله برای انسان بیشتر است به این نکته اعجازآمیز اسلامی که چربی ها در گرم کردن بدن نسبت به مواد غذایی دیگر برتر و افزونترند سر تعظیم فرود خواهید آورد و خواهید دانست درقرآن حتی به کالری حرارتی بیشتر چربیها اشاره گردیده است. یقین است هر دانشجویی می داند برتلو در 1899 نشان داد : حرارتی که از مواد غذایی مختلف در بدن تولید می شود برابر مقدار حرارتی می باشد که از

ص: 43

سوزاندن آنها در هواپیما پیدا می شود و به نتایجی رسید که یک گرم البومین 8/4 کالری و یک گرم قند 2/4 و یک گرم چربی 4/9 کالری حرارت می دهد و آتوترا در 1899 و لوفر در 1900 به پژوهشهای جالبی دست می زند از تولید انرژی غذایی در بدن کسی که در اتاق کاملا مسدودی به سر می برد (اتاق کالریمتری) تعیین ارزش غذایی و مولد حرارتی صحیح و مطالب دیگر.. اما قرآن چه کرده که در قرن 15 قبل اشاره به منبع ایجاد کننده حرارتی غذایی چون شیر می نماید.


مطلب خودمان

بر گردیم به مطلب خودمان : در سوره محمد است : والذین کفروا یتمعون و یا کلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم. کافران در موارد سکس و آمیزش و خوردن همانگونه اند که انعام متمتع میشوند و میخورند.

از آیاتی که آوردم شاید مطالب زیر عاید گردد :

1) انسان از گیاه «شتی» و «غلب» و... بخورد و انعامش را نیز بر آنها بچرخاند دو معنی دارد اینکه انواع و اقسام گیاهان موجود باشد دیگر اینکه همه تازه و بر چراگاه باشد که مورد استفاده خود و انعامتان قرار می کیرد و لازم به بحث نیست که این دو موضوع بس جالب را شرح دهم زیرا : همه عناصر در همه گیاهان موجود است و هر چه تازه تر باشد موجودیت بیشتری دارند و هر چه زمان بر سبزی بگذرد عناصرش روبه کاهش می رود.

ص: 44

2) با آنکه به کرات سخن از دریا و نهرها شده و آیاتی در این باره داریم در این باره داریم قرآن پافشاری دارد همه جا برای در عین حال که به لزوم تنوع گیاهان اشاره می فرماید جهت معرفی بهترین آنها یک شرط سودمند را قائل گردد و آن نزول باران و فرستادن آب است از قسمت بالا (آسمان) بر گیاهان (همانگونه که امروز معمول گردیده است که با آب پاشهای مخصوص آب را بر سر گیاهان پخش کرده می ریزند) و ما می دانیم زنبور عسل روز بعد از باران فراورده ای بهتر و بیشتری داشته که شرح دادم و انعام نیز از گیاهان باران خورده فرآورده بهتری می دهند زیرا باران دارنده عناصر مفیدی از جمله ویتامین B12 می باشد (شستشوی عناصر مفید گیاهان به وسیله باران بسیار ناچیز است)

3) اما آنجا که از ارض و جرز و زمین باران نرسیده صحبت شده و نامی از آب باران آورده نشده استفاده گیاهی حیوان را قبل از انسان ذکر فرموده گویا پروردگار می خواهد هنگام به دست آوردن گیاه با شرایط بهتر، از ابتدا مورد استفاده انسان و بعد انعام قرار گیرد در صورتیکه در ارض جرز حیوان از گیاه بهره ببرد و انسان از انعام و فراورده هایشان.

4) یقین است که کلمه ازواج (ازواجا من نبات شتی) توجه فرمودید که 15 قرن قبل قرآن کریم به نر و ماده بودن همه گیاهان اشاره فرموده است در صورتیکه تشخیص نر و ماده بودن بسیاری از آنها سابقه بیشتر از دوسه قرن ندارد.

5) در سوره الحجر است : ذرهم یا کلوا و یتمتوا...

ص: 45

و در این جا آوردند که یتمتون و یاکلون کما تأکل الانعام یعنی در آنجا که سخن از کافران است خوردن را قبل از تمتع آورده در صورتیکه هنگام شرکت با حیوانات تمتع را اول ذکر کرده و بعد خوردن را، و این می رساند که کافران خوردنشان به مانند انعام بدون توجه به کیفیت غذا (فلینظر الانسان الی طعامه) و بدون عمل به مفاد دستور انتخاب کمیتی غذا (کلوا و اشربوا و لا تسرفوا) بوده از این رو حیوانی همانند باشند که یک سوراخ دارند برای اینکه غذا واردش کنند و دیگری که از آن تمتع برگیرند (این دو هم به اجبار فرمان آفرینش تکوینی یکی جهت حفظ بقای فرد و دیگری برای صیانت بقای حیات نسل و اجتماع) و اصلا و ابدا از دخالت مغز و آفرینش تشریعی در آن خبری و اثری نیست و به کیفیت و کمیت توجهی نمی باشد.

پروردگار به نبی گرامی می فرماید : کافران را وا بگذار که بخورند و تمتع ببرند در صورتیکه ذات اقدسش خود هنگام تقسیم مردم به مومن و کافر. کافران را می فرماید متمتع می شوند و می خورند همانند انعام و جایگاهشان آتش است نبی گرامی کافران را وا بگذارد بخورند و تمتع ببرند تا آرزوهایشان بردلشان بماند یک عمل تشریعی است زیرا از جانب نبی گرامی مأموریت انجام پذیرفته است در صورتیکه کافران متمتع شوند و بخورند همانند انعام مستقیما به وسیله ذات مقدس پروردگار اعلام گردیده و یک عمل خلقت تکوینی است که می توان در این چند جمله آنها را خلاصه نمود : از لحاظ تشریع خوردن (حلال باشد یا حرام) در تمتع و نطفه اثر دارد چنانچه در اخبار و احادیث نیز اشاره

ص: 46

به اثر خوراک والدین در وضع فرزندانشان شده است و چون تمتع همیشه پس از خوردن حاصل می گردد و شکم گرسنه (چنان قحط سالی شد اندر دمشق - که یاران فراموش کردند عشق) عشق نمی شناسد و به همان نسبت که نزد کافران خوردنی بد و برخلاف دستور دین انتخاب می گردد و این آرزو نزدشان می ماند زیرا می بینند، جان کنده و زحمت کشیده تا وسایل رفاه و خورد و خوراک زن و فرزند فراهم آورند و اینک آنان بر خرمن آرزویش آتش می افکنند و بر او و زرو و بال سنگین و مزاحمند.

اما این که پروردگار می فرماید تمتع گیرند و بخورند مانندانعام و از لحاظ تکوین موضوع بررسی می شود این که : در هر حال ملک منظم است، و هر چند تمتع کافران برای صیانت بقا و حیات نسل بوده باشد یا جهت حفظ بقا و نگهداری نفس در هر دو صورت چه نسل و چه نفس با یک فرمول درست ریاضی، تغذیه انسانی چون جنبه حیوانیت به خود گرفت جایگاهی جز آتش نمی تواند بپذیرد زیرا، ملک منظم است و همه چیز به نظم و حساب حتی هر چه را ماه خورشید دارد، و الشمس و القمر به حسابان (سوره الواقعه).

6) آنچه از آیه سوره محمد که آوردند به نظر می رسد این که برای مغزی ها ایمان و عمل صالح مطرح است و جهت انعامی ها و بی مغزان فقط خوردن و تمتع بزرگترین مسئله زندگی بلکه برای زندگیشان همین دو کافی است.

7) موارد دیگری نیز در باره انعام در قرآن آروده شده از شکارها - رنگ های انعام - قربانی کردن هابیل و قابیل

ص: 47

قربانی نمودن حضرت ابراهیم که عملا به مردم آن زمان یاد داد : نه تنها برای بت بزرگ (بعل) نباید نخست زاده ذکور را فدا کرد بلکه برای خدای جل جلاله نیز این کار شایسته نبوده و فدا کردن انعام شایستگی دارد. و چند مورد دیگر که در قران از انعام نامی آروده شده از هر کدام می توان به نحوی پند و عبرت گرفت و همه در آینده مورد بحث قرار می گیرند فقط خود را ناگزیر می بینم این مطلب را تکرا نمایم که عبرت گرفتن واقعی از مسائل شیر انعام همان است که در آیه مربوط آورده شده و آن به وجود آمدن شیری است (حلال و طیب) از میان دو چیز (حرام و خبیث) از لحاظ خلقت تشریع و پیدایش شیری با ثبوت عناصر در آن از میان دو چیزی که دستخوش تغییرات است بر حسب غذا (از لحاظ خلقت تکوین) و. این که محصول فراهم شده از خونی که همیشه PH آن قلیاست و از محتویات معده با PH اسید و روده ها با PH قلیا پیدا شد و خود داری PH مخصوصی هست که خواهم گفت : همیشه می تواند در معده اسید و روده قلیا اثر گوارشی پسندیده خود را داشته باشد همانگونه که نبی گرامی نیز اشاره فرموده اد و در جلد قبل آورده شد نتیجه آنکه : شیر عناصر نسبتاثابتی دارد که از میان دو ماده نسبتا ناثابت پیدا شده.

شیر دارای PH نسبتا ثابتی است که می تواند در هر محیطی اثر پسندیده خود را داشته باشد شیر یک غذای حلال طیب و پاکی است و از میان دو چیز ناپاک بوجود آمده است.

شیر رنگی دارد که با وجود جدا شدن از میان سرگین و خون نه بوی آنها را دارد و نه رنگشان را.

ص: 48


ص: 49


کتاب نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم

اشاره

ص: 50


یاد آوری

نظر ظاهر بینان است که بحث طولانی از مطالب مذهبی (مانند چند برگ گذشته) آقایان دانشجویان را خسته می کند و زیاده گویی از مباحث علمی ماند برگی که هم اکنون نوشته خواهد شد) آقایان طلاب را ناراحت می نماید در صورتیکه من از آقایان طلاب معذرت می خواهم اگر مطالب مذهبی به درازا می کشد و از آقایان دانشجویان پوزش می طلبم چنانچه مباحث علمی طولانی می گردد زیرا امروز : شکاف بین هر دو ترمیم شده همانگونه که شریعت و حقیقت - تشریع و تکوین - دستورات دینی و فرمولهای علمی از اول تا آخر با هم بوده اند و آنان دوست می دارند هم مطالب علمی و مذهبی را و اینان نیز طلاب مباحث مذهبی و علمی اند.

بحث طولانی هم اکنون شروع می شود، زیرا باید در این قسمت از بطون انعام و آنچه از شیر می دانیم و در قسمت قبل از سرگین (فرث) و خون (دم) مطالبی بنویسیم و هر چند بنا را بر اختصار بگزاریم باز به درازا می کشد.

ص: 51


نسقیکم

در قلمرو این کلمه که آشامیدن باشد در چند سوره قرآن (اعراف - فاتر - سجده) در مورد زنده کردن زمین خشک و مرده به کار رفت.... لاسقینا لبلد میت. فسقنا الی بلدمیت فاحیینا به الارض و در این صورت با توجه به آیه وجعلنا من الما کل الشی حی که دو چیز خشک بر یکدیگر اثر ندارد و دخالت آب برای شروع اعمال شیمایی که اولین شرط حیات است لازم می باشد، آشامیدن نوعی بذل و عنایت و توجه خاص می باشد که یک جا ذات اقدس الهی برای زنده کردن زمین خشک و مرده فرموده و جای دیگر برای زنده نگه داشتن نوزاد قبل از تولدش مهیا و مهنا گردانیده و اینک برای بر پا نگه داشتن کودک و برنا و پیر آن را تجویز می فرماید.


بطون

خروج عسل از بطون که بطنهای چندی است و به زنبور عسل ارتباط داشت و قرآن آن را متذکر بود در جلد قبلی مورد بحث قرار گرفت و اینک خروج شیر را نیز از بطون پستاندار باید شزح دهم. هر چند در این جا مسئله بطنهای حیوان روشنتر بوده و چون موضوع شیر جدا شده از میان فرث و دم ما را به بطنهای قلب پستانداران که پر از دم (خون) است و بطن پر از فرث حیوان (شکمبه) متوجه می سازد و شرح هر کدام در جای خود به اختصار داده خواهد شد اما از کجا قرآن 15

ص: 52

قرن قبل گذر گاه خون و سرگین را شامل چند حفره دانسته و آنهارا بطون نامگذاری فرمود؟ دیگر با معجزه های قرآن آشنایی دارید و ضمن مطالعه به نکات علمی شگفت قرآن باز هم بر خواهید خورد. تنها ناگزیر به ذکر این مطلبم که شکمبه نشخوار کنندگان دارای چند حفره (چهار) بوده و به عقیده برخی : با منظور داشتن ضمیر مفرد (ه) در کلمه بطونه و ضمیر مفرد (ها) در جمله نسقیکم مما فی بطونها از سوره مومنون مقصود قرآن کریم تمام اعضای داخلی شکم حیوان از کبد، طحال و غیره و در این صورت با توجه به دخالت اعضای دیگر در عمل هضم و جذب و خون سازی (مربوط به فرث و دم) به اعجاز دیگر قرآن وقوف حاصل خواهیم کرد.


اجازه خواستن

اگر یادتان باشد در جلد قبلی تقریبا ده خبر و روایت آوردم که معروفترین آنها من عرفا نفسه فقد عرف ربه بود و مزمون همه این که : خودشناسی خداشناسی است در این جا باید افزود با توجه به این که سوخت و سازهای غذایی و هضمی و جذبی در پستانداران با توجه به اختلافات جزیی چندی که مهمتر از همه اختلاف طول روده های پستانداران است که در جلد قبل به آنها اشاره شد شاید این اجازه را داشته باشند که از مدفووع و خون و شیر انسان بحث و بررسی به عمل آورده و شناسایی انسان را مقدم و برتر دارم.

ناگفته نماند : همه جا سعی در اختصار مخصوصا مطالب مربوط

ص: 53

به مدفوع و خون می گردد و هم اکنون این سئوال را در این جا از خوانندگان می نمایم، آیا صلاح است هر غذایی را که در قرآن از آن نام برده شده به تفصیل آورد و یک جلد را در انحصار و اختصاص یکی از آنها در آورده و جلدهایی به ماند کتابهای عسل و شیر تقدیم داشت یا رعایت اختصار بیشتری پسندیده تر می باشد همانند این کتاب خستگی آور خواهد بود ؟ منتظر قضاوت و انتقاد و بلکه چشم انتظار پاسخ عنایت آمیزتان هستم !


مدفوع

هر روز در حدود cc 500 محتویات گذشته از مری و معده و روده کوچک از دریچه بین دو روده کوچک و بزرگ (ایلئوسکال) عبور کرده به روده بزرگ وارد می شود در کولن (قولن) بیشتر آب و عناصر موجود جذب شده و تقریبا cc100 مایع همراه مدفوع خارج می گردد عمل جذبی روده بزرگ در نیمه اول آن به نام قولن جاذب صورت می گیرد و در قسمت دوم که مدفوع انبار می شود قولن انبار کننده نامگذاری شده است.

سطح مدفوع به علت وجود بی کربناتهای جذب نشده قلیایی و عمق و داخل آن که فعالیت باکتریها وجود دارد اسید می باشد. (فعالیت باکتریها در انعام فوق العاده اهمیت دارد زیرا در هضم سلولوز که قسمت اعظم آنهاست مؤثرند) باکتریها در ساختن ویتامین K، ویتامین B12، تیامین ریبو فلاوین و گازهای گوناگون دخالت دارند که ساختن ویتامین K به وسیله آنها حائز اهمیت است زیرا به وسیله غذا مقدار لازم وارد بدن نمی شود

ص: 54

مدفوع یک نفر انسان سالم سه چهارمش آب است و 30 در صد بقیه باکتریهای مرده - 10 - 20 درصد چربی، 10 - 20 درصد مواد معدنی 2 - 3 در صد پروتیین و قریب 30 درصد مواد دیگر.


پیدایش مدفوع

در پیدایش مدفوع که قسمت بدون مصرف غذایی وارد شده است به علاوه بعضی دیاستازها و عناصری که بدن به آن افزوده دستگاه گوارش دخالت می نماید که از دهان شروع و به مقعد ختم می گردد و هر قسمت از این لوله مذکور برای انجام عملی مأموریت یافته اند چنانچه عبور ساده غذا به طرف معده در مری اباشته شدن غ ذا و ماده مدفوعی در معده و قولن طرف چپ (کولن نازل) - هضم غذا در معده و دوازدهه وژگوژونوم و ایلئون - جذب در تمام روده کوچک و نیمه اول قولن انجام می گیرد جدار روده و معده چند نوع حرکت دارد که سبب می شود قسمت وسط غذا نیز با جدار آنها تماس پیدا کرده و در عین حال به طرف جلو رانده شوند. (بسیاری از هیجانات و ناراحتی های روانی از قبیل وحشت و ترس به وسیله دستگاه عصبی سمپاتیک و چه بسا اضطراب و ترس و خشم و غصه طولانی به واسطه اعصاب پاراسمپاتیک دگرگونیهای در کار دستگاه گوارش به وجود می آروند بدین طریق که در وضع اول حرکات لوله گوارش را متوقف و در صورت اضطرا و غصه حرکات را افزایش داده و ایجاد اسهال می نماید و در جلدهای قبلی گفته شد که چگونه غذای تهیه شده از راه حرام وستم بر دستگاه گوارش اثر بعدی خواهد گذاشت).

ص: 55

غذا با جویدن در دهان مرحله اول گوارش آ انجام می گیرد که در جلدهای قبل به آن اشاره گردید و سفارش اسلام را نیز در این باره آوردم. بعد عمل بلع است که در مرحله اول با اراده و به کمک زبان و در مرحله دوم و سوم که غیر ارادی است همه از حلق به مری و از مری به معده رانده می شود، هنگام عبور لقمه از حلق به مری سوراخهای بینی که در حلق باز است به وسیله شراع الهنگ مسدود می شود تا ذرات لقمه به بینی وارد نشود و طنابهای صوتی به یکدیگر با شدت هر چه تمامتر نزدیک شده و اپی گلود عقب رفته نمی گذارد لقمه وارد مجرای ریه (تراشه) که باز و فراخ است گردیده بلکه لقمه را وارد مجرای تگتر و بسته تر مری می نماید. در آنجا که غذا از مری به طرف معده رانده می شود حرکات کرمی (دودی) مری به طرف معده است آنچنانکه اگر شخص سرش را پایین و پاهایش را بالا کنند باز آب یا لقمه به طرف بالا در معده می افتد.

غذا که وارد معده می گردد سه عمل برآن صورت می گیرد : عمل انباری معده که تا حدود یک و نیم لیتر در خود جای می دهد و هر غذای بعدی بر سطح قبلی جای داده می شود - عمل مخلوط شدن که غذا را با جدار معده و در نتیجه با ترشحات آن مجاور می سازد و در ضمن به تدریج آن را به سوی دریچه بین معده و روده می راند - عمل رانده شدن به جلو که بستگی به پذیرش اثنی عشر نسبت به محتویات معده دارد.

اعمال تخلیه معده به وسیله فشار حرکات دودی انجام می گیرد ولی دریچه بین معده و اثنی عشر (پیلور) مانع عبور غذا می شود

ص: 56

تا این که حرکات دودی تجدید و تکرار می شود و با هر موج چند سانت متر مکعب از غذای آبکی شده در معده (کیم) وارد اثنی عشر می گردد تا آنجاکه اثنی عشر انباشته شود در این حال با عکس العمل (رفلکس) مانع تخلیه بعدی معده می شود به علاوه که دریچه پیلور عمل شگفت انگیز دیگری دارد : معده محیطی اسید و روده قلیا دارد زمانی که غذا در محیط معدی به خوبی آغشته با ترشحات گردید و اسیدی شد یک طرف دریچه پیلور که به جانب معده است با اسید باز می شو و جانب دیگر که به طرف اثنی عشر است با قلیا شدن کیم در معده بسته می گردد و عجیب این است که غذای چرب در معده به همین منوال حتی تا سه ساعت به تاخیر می افتد.

در روه کوچک نیز حرکاتی است که غذای شیره ای شده (کیم) را به هم می زند تا با جدار روده و ترشحات آن تماس یابد و حرکاتی که آن را به جلو یعنی به جانب مقعد براند.

از کبد مرتبا صفرا ترشح و در کیسه صفرا جمع می گردد همین که غذای چرب وارد روده کوچک شد ترشحی از جدار روده به خون و از آنجا به کیسه صفرا رفته آن را منقبض ساخته صفرا را به طرف روده می راند در این حال حرکات دودی روده به سوراخ ادی (سوراخی از مجرای کیسه صفرا که در روده باز می شود) می رسد و هنگام عبور آن را باز می کند و مقداری صفرا بر کیم ریخته می گردد و با هر حرکت دودی این عمل تکرار می شود و ما می دایم املاح صفراوی برای هضم چربیها (امولسیونه کردن چربیها) لازمند.

ص: 57

دریچه بین روده کوچک و بزرگ (ایلئوسکال) نمی گذارد از روده بزرگ فضولات به روده کوچک برگردد ولی با هر موج دودی فقط cc5 و در روز cc450 از کیم روده کوچک را به روده بزرگ وارد می کند.

در روده بزرگ آب و الکترولیتهای موجود در کیم جذب می شوند، ماده مدفوع انباشته می گردد تا وقتیکه مجددا همانند ابتدای این لوله (در دهان) که تا حدودی عمل ارادی وجود داشت باز شود، برای اجابت مزاج نیز تا زمانی محدود اراده دخالت می نماید.


اعمال ترشحی لوله گوارش

از دهان تا قولن آنزیمهائی ترشح می شود (در قولن بسیار ناچیز است) برای هضم غذا و موکوسی ترشح می شود برای اینکه جدار روده از طرفی از این ترشح غلیظ در تماس با غذا محفوظ بماند و از طرف دیگر با عمل لغزنده ای که انجام می دهد عبور مواد را تسهیل کند.

محرک اغلب ترشحات لوله گوارشی فقط غذای وارد شده در آن است و مقدار ترشحی که می شود همیشه در خور و اندازه ای است که برای هضم مواد بآن نیازمندند و حتی نوع انزیم ها و سایر مواد مترشحه بر حسب نوع غذا تغییر می کند.

در دهان روزانه بین cc 1000 تا cc 1500 بزاق از غدد (بناگوشی - تحت فکی - زیر زبانی) ترشح می شود (غدد

ص: 58

کوچک دیگر نیز هستند) نوع آبکی آن که دارای پتیالین است و بر مواد نشاسته ای اثر می نماید و نوع سفت آن که اطراف لقمه را لغزنده می سازد و هر وقت آدمی غذای سفت بخورد آبکی بیشتر به کمک می آید و ترشح بزاف سه مرحله دارد مغزی که با شنیدن نام یا بوی غذا قبل از ورود غذا به دهان ترشح شروع می گردد - مرحله دهانی که با تماس غذا ایجاد می گردد و مرحله معدی روده ای که مخصوصا اگر غذای محرکی بوده باشد برای رقیق کردن آن تا صدمه ای به جدار نرسد معده و روده نیز کمک عکس العملی می نمایند.

عمده ترشح مری همان ماده موکوسی است که لیز خوردن و لغزندگی دارد.

در معده سلولهائی هستند که موکوس ترشح می نمایند و آنها که مخصوصا پپسین را مترشحند - سلولهائی که ترشح اسید کلریدریک می نمایند - مقداری هم لیپاز و آمیلاز در معده ترشح می شود (مجموع ترشحات از کلیه مراحل سه گانه مغزی - معدی روده ای معده به cc2000 در روز می رسد که با هیجان و اضطراب تغییر و ازدیاد فاحشی می یابد و به 26000 یا بیشتر می رسد).

در ترشح معده با : ورود غذا به روده - با پیشرفت و کفایت هضم در خود معده - با پیدایش و وجود چربی و بمیزان کمتری قند در روده کوچک وقفه حاصل می گردد.

ترشحات لوزالمعده (تریسپسین - کیموتریسپسین - کربوکسی پلی پپتیداز برای مواد بیاض البیضی. آمیلاز برای قندی نشاسته ای ها - لیپاز جهت چربیها ...) قادر به هضم هر سه دسته

ص: 59

مواد غذائی (پروتئین ها قندی ها - چربی ها) هستند.

ترشحات لوزالمعده نیز هماهنگ ترشحات معده و روده ها بوده و حتی در مرحله مغزی معده بوسیله راه عصبی ترشح آن آغاز می گردد که با ورود غذا به روده افزوده می شود کبد آنزیم گوارشی ندارد و از نظر هضم فقط اسیدهای صفراویش اهمیت دارند. ترشح کبد برخلاف سایر ترشحات متناوب نبوده وصل بهم صورت می گردد ولی تا در روده نیازی بآن نباشد در کیسه صفرا جمع می گردد و ترشحات روزانه صفرا بطور متوسط cc650 می باشد.

ترشحات روده فراوان بوده چند نوع برای هضم مواد بیاض البیضی - چهار نوع (سوکراز - مالتاز - اینرو مالتاز و لاکتاز) جهت هضم قندیها - لیپاز که سبب تجزیه چربیهاست - اندکی آمیلاز که بر قندیها اثر دارد و ... و مجموع همه روزانه به CC3000 می رسد.

موکوس ترشح مهم روده بزرگ است که مانع خراش دیوار روده می شود و مواد دفعی را بهم می چسباند و سطوح آن را ملایم و لغزنده می سازد و سدی در مقابل اسیدهائی است که در عمق مواد مدفوعی است و مهمتر از همه دیواره روده را در برابر فعالیت شدید باکتریها حفظ می نماید (در غیر اینصورت دیواره تحریک شده علاوه بر موکوس مقدار زیادی آب و الکترولیت نیز ترشح می نماید که نمونه ای از آن بوجود آمدن اسهال عفونی است).

ص: 60


هضم و جذب

آنچه لازمه حیات است و باید به بدن برسد در جلد چهارم در تقسیم بندی غذاها آورده شد که قندها بودند و چربیها و پروتئین ها و ویتامین ها و مواد کانی و ... ولی بحث ما در اینجا از سه تای اول است زیرا بهمین صورت که وارد بدن می شوند نمی توانند بهمان شکل طبیعی از جدار روده و معده جذب شوند.

در هضم غذاهای گوناگون هیدرولیز رکن اصلی عمل هضم است و تقریبا تمام مواد قندی نشاسته ای - چربیهای خنثی که تقریبا تمام چربیهای غذای روزانه را تشکیل می دهند و پروتئین ها بوسیله پدیده هیدرولیز شکسته و به مواد ساده قابل جذب تقسیم می شوند.

هیدراتهای کربن (مواد قندی) سه مبدء دارند : سوکروز (قند نیشکر) لاکتوز (دی ساکارید موجود در شیر که بعد راجع بآن بحث می شود) و مواد نشاسته ای که تقریبا در تمام غذاها بویژه در غلات و حبوبات وجود دارد و قندهای گوناگون دیگر و مقدار کمی قند ناشی از مواد گوشتی و سلولز.

در دهان مواد قندی با پتیالین بوسیله جویدن مخلوط می گردد و 3 - 5 درصد نشاسته در آن به مالتوز تبدیل می گردد 30 - 40 درصد نشاسته وارد شده به معده قبل از آنکه کاملا غذا با ترشحات معده مخلوط گردد به مالتوز مبدل می شود ولی بیشتر از همه آمیلاز الفای لوزالمعده و ناچیز آمیلاز در روده نیز بقیه عمل تبدیل را انجام می دهند. در روده نیز آنزیم های

ص: 61

چهارگانه که نام برده شدند لاکتور و سوکروز ومالتوز و اینرومالتوز را می شکنند و بعناصر ساده ای قابل جذب تبدیل می نمایند (لاکتور که مورد بحث ما خواهد بود به یک مولکول گالاکتوز و یک ملکول گلوکز تجزیه می شود).

چربیهای غذای غذای روزانه چه حیوانی چه نباتی بیشتر چربیهای خنثی هستند و بوسیله لیپاز معدی و اسید کلریدریک در معده هضم ناچیزی می شوند و بقیه در روده کوچک انجام می گیرد که با دخالت صفرای ترشح شده از کبد و مخصوصا لیپاز لوزالمعده و اندکی لیپاز روده کوچک انجام می گردد.

مواد بیاض البیضی تقریبا منحصر می شوند به گوشت ها و سبزیجات. در معده بوسیله پپسین (در محیطی که حتما باید اسید باشد) در جوار اسید کلریدریک - رنیسن که کازئین شیر را منعقد و آنرا دلمه می نماید و در شیرخواران فراوان وجود دارد و به هضم کازین کمک می نماید. در روده کوچک تریپسین لوزالمعده با عمل هیدرولیز و کیموتری پسین کربوکسی پلی پپتیداز نیز در هضم مواد سفیده ای شرکت می نمایند در روده کوچک ترشحات خود روده نیز شرکت دارند.


جذب در معده و روده

9/0 تمام جذب در روده کوچک است که به 5/9 لیتر می رسد (بانضمام ترشحات جدارها). سطح روده ها برای آنکه بر طول روده ها افزوده نشود اما سطح آن در برابر غذا فوق العاده افزایش یابد دارای برجستگیها و چین و شکن هائی شده که در آنها

ص: 62

شعریه های شریانی و وریدی و مجاری لنفاوی تا نزدیک نوک آنها پیش آمده و تعداد آن ها به میلیونها می رسد. علاوه بر قندیها - چربیها - سفیده ایها ، آب و سدیم و کلر ، پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم ، فسفاتها و بیکربناتها و از گازهای در روده اکسیژن جذب می شوند.


گرسنگان نام

طبق معمول می خواهم برای رفع خستگی از موضوع خارج شوم. در جلدهای قبلی هم موضوعهائی خارج از برنامه آوردم که جالبترین آنها - فرق نابغه و پیغمبر - بود (1) و استقبال بی نظیری از آن بعمل آمد زیرا : از هفتاد وجه تمایزی که بین پیامبر و نابغه آوردم کسی نمی تواند منکر همه اش گردد و پذیرفتن فقط یک مورد اختلافش کافیست که بقول یکی از آقایان همکارانم حتی فلان استادی در دانشکده آنرا عنوان نکند که : پیامبران نوابغ خارق العاده ای بودند که در مردمشناسی و علم الاجتماع فوق العادگی داشته اند یا اینکه همکارم آقای ... کتابچه 72 صفحه ای اش را چاپ کند و اصرار داشته باشد رایگان در اختیار برخی مردم و حتی بعضی ادارات قرار دهد و قضیه کتابچه از اینقرار است.

چاپ 1346 بنام : چگونگی بوجود آمن نبوغ - طرز پیدایش ایان.

چند برگش که مربوط به قسمت اول (طرز پیدایش نوابغ) بود از کتابهای اساتیدی چند استخراج و خلاصه می شد در اینکه

1- جلد چهارم صفحه 82.
ص: 63

هر کس شکست عشقی - درد یتیمی - رنج فقر و ... بیشتر کشیده باشد می تواند بیشتر امیدوار باشد که نابغه خواهد شد و با کمال تاسف باید گفت نویسنده بمطالعه همان اوراق قدیمی اکتفا نموده و پژوهشهای جدید یعنی موضوع ژن ها را که در پیدایش نبوغ (بویژه مسئله موتاسیون و جهش) را که عامل اصلی است فراموش کرده اند مطالعه شود ، همچنین وقت آنکه کتابهای مؤلف محترم کتاب نبوغ و دانشمندان تالیف ها و لرلک ارلیس یا ... را بخوانند نداشته اند.

قسمت دوم چون معلومات خودشان نیز در آن وارد شده حاوی چنین مطالبی است : محمد به تمام آنچه باعث تحرک پیدایش نبوغ بود رسید از جمله از پدر و مادر در شش سالگی یتیم شد (هر بچه دبستانی می داند که حضرت در شکم مادر بودند که پدرشان وفات یافت) به هرگونه رنج و بدبختی دچار گردید (با توجه باینکه خاندان رسالت و خویشاوندان حضرت از قریش و بزرگ مکه و کلید دارد حرم بودند و سقایت حارج با آنها بود !)

بعد نبوغ انشتین (یهودی) با نبوغ حضرت مقایسه شده و در عین حال در سراسر کتابش فقط درباره حضرت محمد و حضرت عیسی سخن هائی گفته و از حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام (پیامبر یهودیان بیک مورد اکتفا نموده و نامی آورده است.

کسیکه حداکثر ده مرتبه به مجالس وعظ و خطابه اسلامی رفته باشد. دانش آموزی که درسهای تاریخی اسلامی دبستان و دبیرستانی خود را یادآورد همینکه کتاب مذکوور را

ص: 64

می خواند بیاد دو چیز می افتد !.

(1) آیا کسیکه تا این پایه از اسلام بی اطلاع است قصدش از بحث اسلامی و نوشتن کتاب مربوطه چیست ؟

(2) آیا کسانیکه سالهای قبل تاریخ خوانده اند مطالبی غیر از مطالب کتابهای تاریخی امروزی دیده اند یا از خواص دانشکده پزشکی دگرگونسازی تاریخ است !.

اما همان دانش آموز اینگونه پاسخ می دهد و خود را اقناع می کند : عربی در چاه زمزم ادرار کرد تا معروف شود ! چند سال پیش روزنامه ها نوشتند خساطی بگوش رئیس جمهوری زد پس از دستگیری به پلیس گفت هیچکس بمن اعتنا و توجهی نداشت خواستم معروف شوم ، این هم سومی آنها که آقای دکتر به مسلمین و نصارا منت گذاشته کتابی نوشته و حتی رایگان هم باطراف فرستاده اند و ما منتشان را قبول داریم زیرا در کتابشان مطالب رسوا کننده زیر چشمگیر است :

(الف) قرآن دستور غیر عملی صادر می کند که باید نوزادان را دو سال شیر داد. اما ما در چه خیالیم و فلک در چه خیال. ما در جلد قبل (1) همین آیه را بعنوان اعجاز و شگفتیهای اسلام آوردیم که چگونه قرآن تولد از شش ماه ببعد را قابل زیست دانسته و دوران شیر دادن را بر حسب رسیدن و یا نارس بودن نوزاد تعیین فرموده است و ایشان آنرا غیر علمی تصور کرده است.

(ب) قرآن هر چه دستور یا وعده می دهد به مردان است

1- جلد اول بحث جنین شناسی.
ص: 65

وعده بهشت را فقط به مردان می دهد و ... زنان را بکلی فراموش کرده و بحساب نیاورده. این هم جوابش با دانش آموزان دبستانهائی است که قرآن خوانده اند تا پس از ذکر این مطلب که در قرآن سوره زنان ، النساء داریم ولی سوره رجال نداریم برایش بشمارند :

چند مرتبه کلمه مؤمنات (و المؤمنین و المؤمنات - مردان با ایمان و زنان ایماندار) حافظات قانتات و ... و کلماتی که مؤنث است آورده شده بعلاوه مگر برای یک مرتبه هم شده ای آیه را نخوانده است : انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی (سوره آل عمران) و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن (سوره النساء) من عمل صالحا من ذکر و انثی و هو مؤمن ... (سوره ق) من عمل صالح من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه (سوره النحل) که عمل زند و مرد حساب می شود و اگر عمل مرد یا زن صالح باشد پاداش و زندگانی گوارا و شایسته ای خواهند داشت. (البته بدانند ذکور یعنی مردان - اناث یعنی زنان) مهمتر آنکه بعلتی (می ترسم علتش را بنویسم نویسنده اغفال شود) دراکثر مورد ضمیر مذکری ورده شده و مؤنث را هم شامل است : کتب علیکم الصیام. اقم الصلاه یعنی هم مردان و هم زنان روزه بگیرند و هم نماز بپای دارند.

متأسفانه مؤلف مذکور کتابهائی که راجع به زن در اسلام نوشته شده نخوانده اند که در عصر جاهلیت مردم چه بودن و در

ص: 66

اسلام و قرآن و نزد نبی گرامی و ائمه اطهار چه شدند.

نزد قرآن : سوره ای بنام زنان (النساء) نازل شده و سوره رجال نداریم. زنی بنام حضرت مریم بالاترین مقام را دارد (1) زنی (همسر فرعون کافر) سرمشق زنان عالم محسوب شده و از سخنش تعلیم جهانی داده می شود (2) و مهمتر از همه که : بسیاری از مردان بر بعضی از زنان و برخی زنان بر بعضی مردان فضیلت دارند (الرجال قوامون علی النساء بما فضل اللّه بعضهم علی بعض ... سوره النساء).

از اسلام که : هر گاه فرزندی به نماز مستحبی ایستاده و پدر او را صدا کرد باید بدون اینکه نمازش باطل گردد اظهار وجود نموده پاسخ دهد در صورتیکه اگر مادر او را صدا کرد می تواند نماز را ببرد و او را اجابت کند از نبی گرامی و ائمه اطهار هزاران خبر و حدیث ............ الجنه تحت اقدام الامهات (بهشت زیر پای مادران است).

دیگر در خانه اگر کس است یک حرف بس است خدا رحمت کند این یمین را : آنکس که نداند و نداند که نداند - در جهل مرکب ابدالدهر بماند. آنکس که نداند و بداند که نداند - لنگان خرک خویش بمنزل برساند. و آنکس که بداند و بداند که بداند - اسب شرف از گنبد گردون بجهاند. و من اضافه می کنم : آنان که ندانسته کتابی بنویسند - دانند ندانند و پی نام و نشانند. فقط طرح این مسئله مانده است که آیا مؤلف خود

1- سوره آل عمران.
2- سوره التحریم.
ص: 67

با چه تحریکاتی نبوغ نویسندگی پیدا کرده اند. چنانچه توانستند علل را پیدا کنند در این مقایسه و سنجش نیز موفق خواهند گردید که : آیا اسلام برای زنان چه کرد و کسانی چند غرب زده برای زنان چه کرده اند. زن یک کالای تجارتی که اگر تصویر نیمه عریانش بر کالا قالب نشود برای فروش روی دست صاحبش می ماند. اگر زن نیمه عریان در فیلم بازی نکند یا پشت مجله گراور نشود یا در رستوران و هتل ها برقصشان و در هواپیماها بساقشان توجه نگردد نه آن فیلم آموزنده خواهد بود نه آن مجله مطالب بدرد بخوری خواهد داشت نه آن رستوران غذای سازگار و خوبی دارد و نه هواپیما زود و خوب به مقصد خواهد رسید آیا احترام زنان در معیشت بی ارزش. ارزشمند است و یا شرافتشان با بحد نصاب رسیدن مشتری بستگی دارد.

انصاف باید داد که در مواردی چند آقای نویسنده به گوشه ای از نبوغ خود آب و رنگی داده اند مخصوصا آنجا که می گوید خدای مسلمانان حنجره و طنابهای صوتی دارد زیرا در قرآن است که خدا حرف زده خدای مسلمانان چشم و گوش دارد زیرا در قرآن است که هوالسمیع البصیر شنوا و بیناست. شایسته است واقعیتی را عرض کنم. سالهای قبل - چند نفر از دوستان در خدمت مرد فاضل عالمی بودیم. در گوشه ای که ما بچه ها بودیم یکی می گفت فلانی «از» را «عز» نوشته و دیگری می گفت بهمان «است» را «عصمت» می نویسد آن مرد مذکور گفت واقعیتی است مهمتر که آقائی بود هر وقت می خواست بنویسد «خر» یک «هر»

ص: 68

می نوشت و نقطه ای بالایش می گذاشت «هز».

خدا مریضای همه پزشکان را شفا عطا فرماید و گاهی نیز نظر مرحمت و شفا به برخی پزشکان قلمزن نویسنده مانند دو نفر پزشکان محترم : نویسنده کتاب 72 صفحه ای مذکور و نویسنده کتابهای اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ، بفرماید !.

البته گاهی هم نبوغ وتحرک بعلت دربدری و سرگردانی در غربت پیش می آید که کسی کارهائی کرده باشد و از خجالت نتواند در شهرش بماند !